مهران مدیری در دادگاه سریال مرد هزار چهره گفت : من اصولاً خوب جوگیر می شوم।
این «خوب جوگیر شدن» ، ظاهراً یکی از خصوصیات فردی و اجتماعی ما ایرانی هاست ، حرکات ما چون رگباریست که سیل به راه می اندازد و زود هم فروکش می کند ، بلد نیستیم «آهسته و پیوسته» باشیم ، برای این امر مثال هم لازم نیست ، همین یکی دو سال اخیر را مرور کنید منظورم را متوجه می شوید ، ولی بالاخره باید یاد بگیریم ، یعنی مجبوریم که در لبه ی پرتگاه نابودی بالاخره این «خوب جوگیر شدن» را ترک کنیم।
این داستان در دنیای مجازی ، که حضورمان در آن چون رنگ های دنیای واقعی مان خاکستری و بی رمق است شاید از خیلی ملل پر رنگ تر باشد ، نیز کاملاً قابل لمس است ، از روزی که اولین وبلاگ فارسی به راه افتاد ، خیلی نگذشت که هر کسی که دسترسی به اینترنت داشت وبلاگی تأسیس کرد و موجی عظیم با رشدی سرطانی آغاز شد। بسیاری گم شده ی خود را یافتند ، جایی برای درد دل کردن های روزمره و یافتن نقاط مشترک ، و کم کم دوستی ها و قرارهای وبلاگی ، که آن روزها چون تجمع مثل امروز اینقدر ترسناک نبود روز به روز رونق گرفت، از طرفی وبلاگ های جدی هم وجود داشتند ، کسانی که دغدغه ی نوشتن داشتند و وبلاگ را به عنوان تنها تریبون مستقل و فردی شناساندند।
آن ها که برایشان وبلاگ حکم سایت های دوستیابی را داشت ، دوستان خود را که یافتند ، خب دیگر ننوشتند و دیگرانی که به کاربران اینترنت اضافه شدند ، غیر از وبلاگ راه های دیگری یافتند چون اورکات و امثالش و این اواخر فیسبوک و گوگل پلاس ...
خلاصه «جو وبلاگ نویسی» که خوابید ، حتی بسیاری از نویسندگان جدی هم قلم زمین نهادند। در این یکی دوسال اخیر هم با هجم عظیم خبر که حتی خواندن عناوینش روزی چند ساعت وقت می خواهد ، باز موجب شد بیشتر بخوانیم تا بنویسیم।
امروز نیازاست ، وبلاگ نویسی حرکت خود را فارغ از شور و شوق کاذب اولیه ، آهسته ولی پیوسته بپیماید ، فکر می کنم جامعه ی ما نیاز دارد ، فارغ از هیجان ها و جو زدگی ها ، استمرار داشته باشد ، محمد حسنین هیکل (شاعر ، ادیب و فرد سیاسی و مشهور مصری) جایی گفته بود : «ایرانی ها همیشه آغاز گر بزرگ ترین تحولات در منطقه بوده اند ، (مانند انقلاب مشروطه ، ملی کردن صنعت نفت ، انقلاب پنجاه و هفت ، و جنبش اجتماعی اخیر) ولی هیچ گاه آن طور که شروع کرده اند ، استمرار نداشته اند و این تحول به آن چه می باید نرسیده است» (جمله ی نقل شده عین سخن ایشان نیست ، در واقع از حافظه ام برای یادآوریش استفاده کردم ولی مفهوم سخن را می رساند)
اگر قرار باشد این استمرار را از جایی شروع کنیم ، چه جایی بهتر از بلاگستان؟ سرزمینی مجازی پر از دانایان منفرد ؛ که اگر ایشان با هم بودن و استمرار و داشتن گوشی شنوا را یاد نگیرند ، که یاد بگیرد و به دیگران نیز بیاموزد؟
این «خوب جوگیر شدن» ، ظاهراً یکی از خصوصیات فردی و اجتماعی ما ایرانی هاست ، حرکات ما چون رگباریست که سیل به راه می اندازد و زود هم فروکش می کند ، بلد نیستیم «آهسته و پیوسته» باشیم ، برای این امر مثال هم لازم نیست ، همین یکی دو سال اخیر را مرور کنید منظورم را متوجه می شوید ، ولی بالاخره باید یاد بگیریم ، یعنی مجبوریم که در لبه ی پرتگاه نابودی بالاخره این «خوب جوگیر شدن» را ترک کنیم।
این داستان در دنیای مجازی ، که حضورمان در آن چون رنگ های دنیای واقعی مان خاکستری و بی رمق است شاید از خیلی ملل پر رنگ تر باشد ، نیز کاملاً قابل لمس است ، از روزی که اولین وبلاگ فارسی به راه افتاد ، خیلی نگذشت که هر کسی که دسترسی به اینترنت داشت وبلاگی تأسیس کرد و موجی عظیم با رشدی سرطانی آغاز شد। بسیاری گم شده ی خود را یافتند ، جایی برای درد دل کردن های روزمره و یافتن نقاط مشترک ، و کم کم دوستی ها و قرارهای وبلاگی ، که آن روزها چون تجمع مثل امروز اینقدر ترسناک نبود روز به روز رونق گرفت، از طرفی وبلاگ های جدی هم وجود داشتند ، کسانی که دغدغه ی نوشتن داشتند و وبلاگ را به عنوان تنها تریبون مستقل و فردی شناساندند।
آن ها که برایشان وبلاگ حکم سایت های دوستیابی را داشت ، دوستان خود را که یافتند ، خب دیگر ننوشتند و دیگرانی که به کاربران اینترنت اضافه شدند ، غیر از وبلاگ راه های دیگری یافتند چون اورکات و امثالش و این اواخر فیسبوک و گوگل پلاس ...
خلاصه «جو وبلاگ نویسی» که خوابید ، حتی بسیاری از نویسندگان جدی هم قلم زمین نهادند। در این یکی دوسال اخیر هم با هجم عظیم خبر که حتی خواندن عناوینش روزی چند ساعت وقت می خواهد ، باز موجب شد بیشتر بخوانیم تا بنویسیم।
امروز نیازاست ، وبلاگ نویسی حرکت خود را فارغ از شور و شوق کاذب اولیه ، آهسته ولی پیوسته بپیماید ، فکر می کنم جامعه ی ما نیاز دارد ، فارغ از هیجان ها و جو زدگی ها ، استمرار داشته باشد ، محمد حسنین هیکل (شاعر ، ادیب و فرد سیاسی و مشهور مصری) جایی گفته بود : «ایرانی ها همیشه آغاز گر بزرگ ترین تحولات در منطقه بوده اند ، (مانند انقلاب مشروطه ، ملی کردن صنعت نفت ، انقلاب پنجاه و هفت ، و جنبش اجتماعی اخیر) ولی هیچ گاه آن طور که شروع کرده اند ، استمرار نداشته اند و این تحول به آن چه می باید نرسیده است» (جمله ی نقل شده عین سخن ایشان نیست ، در واقع از حافظه ام برای یادآوریش استفاده کردم ولی مفهوم سخن را می رساند)
اگر قرار باشد این استمرار را از جایی شروع کنیم ، چه جایی بهتر از بلاگستان؟ سرزمینی مجازی پر از دانایان منفرد ؛ که اگر ایشان با هم بودن و استمرار و داشتن گوشی شنوا را یاد نگیرند ، که یاد بگیرد و به دیگران نیز بیاموزد؟
۲ نظر:
دست مریزاد که هم زیبا مینویس و هم پر مغز
هنوز آروم آروم مينويسيم. مثل جايي ميمونه كه آدم حرفاشو ميزنه. خب حرف هم كه بالاخره پيش مياد ! رهرو آن نيست كه گه تند و گهي خسته رود/ رهرو آنست كه آهسته و پيوسته رود
ارسال یک نظر