۱۳۸۹/۰۹/۲۳

تغییرات پایدار تدریجی ما؟

دیکتاتور ها لزوماً سردمداران یک کشور نیستند ، در یک جامعه ی دیکتاتور زده از بالا تا پایین جامعه اسیر دیکتاتوری است ، بی آن که بدانیم از درون خانواده بگیر تا محل کار ، محل تحصیل و . . . به اشکال مختلف تحت دیکتاتوری هستیم و بر عکس کسانی که زیر نفوذمان هستند را مجبور می کنیم طوری عمل کنند که مورد پسند ماست. از نقاط ضعف و نیاز های ما (و دیگران) سوء استفاده می شود (و می کنیم).
برای گذار از دیکتاتوری به دمکراسی یک دیکتاتور باید بپذیرد :
1- دیگران حق انتخاب و اشتباه کردن دارند.
2- گوش هایی آماده ی شنیدن داشته باشد چون تنها راه رسیدن به تفاهم ، شنیدن بدون پیش داوری است.
3- لزومی ندارد همه امور مطابق میل ما پیش رود.
و وقتی دیکتاتوری ای به ما تحمیل می شود ، بدانیم :
1- پذیرش زور و اجبار آسان ترین کار است ولی آن چیزی که باعث می شود حس کنیم زنده هستیم را به تدریج می خشکاند و دیگر هویت و شخصیتی برایمان باقی نمی ماند.
2- در مقابل مبارزه برای زیر بار زور نرفتن با زور به نتیجه نمی رسد ، با جنگ هیچ آبادی ای حاصل نشده است ، شکیبایی ، عکس العمل های منطقی و سیاست در رفتار و گفتار (قبل از انجام هر کاری یا بیان هر سخنی بیاندیشیم حاصل آن ما را به هدفمان نزدیک می کند یا خیر) به تدریج نتایجی مثبت و ماندگار حاصل می کند.

پ.ن : اگر همان طور زندگی کنیم که تا به حال کرده ایم ، همان نتایجی را می گیریم که تا به حال گرفته ایم.

هیچ نظری موجود نیست: