۱۳۹۱/۱۱/۱۱

خفه خون!

چه بگویم که گفتنش بهتر از نگفتنش باشد؟
هیچ چیزی برای گفتن نمانده، همه چیز در چشمانمان هویداست، مست و گیج شده ایم، عکس العمل هایمان مانند حیوانات از روی غریزه انجام می شود. هیچ کمکی به خودمان نمی کنیم هریک کلاه خود را چسبیده ایم، نمی دانم با این همه کلاه چه می خواهیم بکنیم، واقعا نمی دانم!

هیچ نظری موجود نیست: