۱۳۸۹/۰۷/۳۰

آخرین برگ

روی تخت دراز کشیده ام

پنجره ی اتاق

قاب رنج است و خزان

تو آخرین برگی

آخرین برگ داستان "ا.هنری"

اگر بیفتی من می میرم !

۵ نظر:

مهربون گفت...

خدانکنه !!!!!!!!!!! قشنگ بود

maktoob گفت...

ترسم از آن است که تو بیفتی و من بمانم
بمانم بی حتی یک برگ!

شاه رخ گفت...

در حسزت اتاقي و پنجره اي پير شديم
بي برگي حتا بر شاخه اي

شاه رخ گفت...

سلام

MR.Zendegi گفت...

hamine dg
gir midid be y barg
baba y nega bendaz
ooooh, bebin che ghad barg ziade

zandegi kon halesho bebar ;D